• وبلاگ : كوير
  • يادداشت : به همه كوزه هاي شكسته و به تمام تركهاي خودمان
  • نظرات : 1 خصوصي ، 14 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + آشنا 
    كجايي برادر تربچه؟؟؟

    اهان پس شما جدي جدي تربچه ما نيستين بلاخره كشفيدمتون ! ببخشين اولا فكر ميكردم تربچه ما سر از وبلاگ آشنا جون در آورده

    داستانتونم انصافنآ قشنگ بود

    دوستم

    تحسينت ميكنم

    سلام
    در خلاقيت و توانايي هاي انسان نبايد شك كرد و اين كه از كمترين وسيله بيشترين بهره را مي توانند ببرند .
    نكنه به مناسبت سهميه بندي بنزين نوشتي ناقلا ؟
    يا علي
    گفتا هرآن سوال که از من کني کنون
    آن را دهم جواب به توفيق کردگار

    دوست من سلام
    مرغ دموکراسي ؟؟؟
    نه! تخم مرغ دموکراسي !!!
    نه بابا! مرغ دموکراسي …
    نظرات شما نظارتي است بر مطالب يک وبلاگ نويس حوروي.
    پرسشهاي شما راه آينده را فراروي مباحث اين قلم خواهد نهاد و دلگرمي اي خواهد بود براي ادامه اين طريق همدلي .
    .
    .
    .
    چون به سوال گويدم ساقي مست عاشقان
    هان قدحي ،چگونه اي ؟ حاضرم اين جواب را
    التماس دعا

    .....
    خنده اي کو که به دل انگيزم ؟

    قطره اي کو که به دريا ريزم ؟

    صخره اي کو که بدان آويزم ؟

    مثل اين است که شب نمناک است

    ديگران را هم غم است بر دل

    غم من ليک غمي عمناک است
    ....

    سوگ سترگ از دست دادن پدر ارجمندتان را سوگمندانه تسليت مي گويم !

    سلام

    جالب بود چيزي نيست كه بي حكمت باشه حتي ترك اين كوزه جالب بود موفق باشيد

    سلام

    ميني مال زيبايي بود

    پس تو هم وبلاگ داري

    چرا تا حالا رو نكرده بودي؟

    موفق باشي

    ياحق.

    عدو شود سبب خير .

    سلام دوستم

    خيلي قشنگ بود ممنون كه خبر كردي .

    التماس دعا.......

    موفق باشيد...

    من ميگم هر آدمي معجزه است

    آيا از بي نظير بودن خودت قدرداني كرده اي؟

    سلام مجيد جان

    واقعا زيبا بود و آموزنده

    خيلي از ماها هستيم كه مثل اون كوزه ي شكسته هستيم

    اما هيچ وقت قدر خودمون رو نمي دونيم و فكر مي كنيم ديگران از

    ما بهترند اين اطمينان به نفسيه كه ما بايد داشته باشيم

    تا بعد باي

    پاسخ

    سلام ممنون از نظر قشنگت اما من كه مجيد نيستم داداش، تربچه ام


    بپا كوزه را نشكني

    مي گويند پاره دوزي بوده كه هر روز كوزه آب را به شاگرد خود مي داد تا از چشمه، آب بياورد و قبل از رفتن او را كتك مي زده كه كوزه را سالم بياورد. تا اينكه روزي شاگرد به زمين مي خورد و كوزه خرد مي شود. پيش خود مي گويد: «‌ امروز روزي است كه استاد مرا خواهد كشت.»‌ با ترس و لرز پس از مدتي مي آيد دكان. اما برخلاف تصورش، استاد با روي خوش با او روبرو مي شود. شاگرد خيلي تعجب مي كند و از استاد خود سؤال مي كند:«‌ استاد مرا همه روز مي زدي كه كوزه را نشكنم. اما برعكس امروز كوزه را شكسته ام و شما مي خنديد و مرا هم نه كتك زديد و نه سرزنش كرديد.»‌ استاد مي گويد:« بله، من تو را مي زدم كه كوزه را سالم بياوري، حالا كه كوزه شكسته با اخم و سرزنش كه درست نمي شود. بايد قبلاً كه كوزه نشكسته بود اين كار را مي كردم.»