...در عالم ذر انسان بودی ، خلیفه خدا بودی ، همسخن خدا بودی ، امانتدار خاصّ خدا بودی ، خدای طبیعت بودی ، خویشاوند خدا بودی ، روح خدا در تو دمیده بود ،دانش آموز خاصّ خدا بودی ، تمام نام ها را خدا به تو آموخته بود ، خدا به قلم به تو آموخت ، خدا بر شباهت خود تو را ساخت ، تو را که ساخت به آفریدگاری خود آفرین گفت ...با تو پیمان بست و به زمینت آورد...و با تو همخانه شد ودرانتظار تو ماند تا ببیند که چه میکنی؟
و تو ، جاده تاریخ را پیش گرفتی، به راه افتادی ، کوله بار امانت خدا بر دوشت ، پیمان خدا در دستت ، نام ها که خدا به تو آموخت در دلت و روح خدا در کالبد بودنت و... عصر ، تمامی سرمایه ات و تو کارت ؟ همه از سرمایه خوردن ! پیشه زندگی ات ؟ زیانکاری ، نه زیان در سود ، زیان در سرمایه : « خسران » ! و به عصر سوگند که انسان هر آینه در زیانکاری است ، و نامش زندگی کردن ! و تو ،تا حال چه کرده ای ؟ زندگی کرده ای !
- چه در دست داری ؟
- سالها که از دست داده ام!
و چه شده ای ؟ ای بر سیمای خداوند!....
«منبع : کتاب حج زیباترین روح همبستگی / دکتر علی شریعتی »